شب «مجيد جوانمرد» به همت کانون کارگردانان سينماي ايران و به ميزباني بنياد سينمايي فارابي برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي بنياد سينمايي فارابي، در ادامه سلسله شبهاي کانون کارگردانان سينماي ايران، شب «مجيد جوانمرد» شامگاه شنبه،20 مهر، در سالن زندهياد عباس کيارستمي بنياد سينمايي فارابي با حضور جمعي از کارگردانان و اهالي سينماي ايران برگزار شد.

سرشت فکري يک کارگردان جوانمرد
بر اساس اين گزارش، در ابتداي اين مراسم «کامران ملکي» که اجراي مراسم را به عهده داشت روي صحنه رفت و درباره اين فيلمساز قديمي سينماي ايران صحبت کرد. ملکي گفت: امشب، شبِ يکي از کارگرداناني است که از اعضاي گروه موسسان سينماي آزاد بوده است. او 10 فيلم کوتاه و ميانمدت 8 ميليمتري ساخت و علاقهاش به سينماي کلاسيک و داستانپرداز از همان اوان فعاليت تا آخرين آثار 8 ميليمترياش وجود داشت. به اشتياق ورود به سينماي حرفهاي، در سال 1360 از اهواز به تهران مهاجرت کرد و در گروه جنگ صداوسيما به ساخت مستند درباره جنگتحميلي مشغول شد. او در آن مقطع فيلمنامههاي متعددي نوشت که مورد تأييد قرار نگرفت و سرانجام در سال 1364 فيلمنامه «شکار» او تصويب شد. از آنجا که شهرستاني بود و اسم و رسمي نداشت، مجبور شد تا با مقدار پولي که از پدرش تهيه کرده بود، به تهران بيايد و فيلمش را به تهيهکنندگي خودش کارگرداني کند اما در ميانه کار، به علت نداشتن سرمايه کافي و تمام شدن پول، ناگزير شد با تهيهکننده ديگري شريک شود.
ملکي در ادامه صحبتهايش از چگونگي ورود جوانمرد به سينما، گفت: مجيد جوانمرد بدون سابقه دستياري کارگردان، فقط با ذهنيت خودش و به شکل کاملا تجربي اولين فيلمش را ساخت اما توجه و حساسيت او به مخاطب و تماشاگران سينما و اين که ميدانست بايد جوابگوي برگشت سرمايه مالي فيلم باشد، او را به سوي سينماي موردپسند مخاطب کشاند و در ژانر مورد علاقه خود، ساخت فيلمهاي اکشن با موضوعات اجتماعي را ادامه داد و اين ژانر به سرشت فکري فيلمسازي او بدل شد. افکار او ريشه در مشاهده تأثير محيط آکنده از خشونت و کمرنگ بودن عدالت و امنيت اجتماعي داشت و با مشاهده آثارش، ميتوانيم نتيجه بگيريم که او تا چه حد به سينماي کارگردانان بزرگي مثل کوروساوا، پکين پا، فورد، کاپولا، دان سيگل، اسپيلبرگ، ملويل و البته مسعود کيميايي علاقه داشته است. او راز بقاي فيلمسازي خود را ارتباط با مخاطب ميداند.

کارگردان از حقتأليف اثر موفقش بهرهمند شود
در بخش ديگري از مراسم، «همايون اسعديان» روي صحنه رفت و در سخنان خود ضمن برشمردن خاطرات همکاري با جوانمرد، گفت: من اين افتخار را در زندگي داشتهام و دستياري عزيزاني را کردهام که بعضيهايشان اينجا حضور دارند. اين را با سربلندي هم ميگويم. آرزويم اين بود که سر فيلم «مجيد قاريزاده» بروم و البته يک روز سر صحنه «پدربزرگ» رفتم و در آن يک روز هم از او ياد گرفتم. از «سيامک شايقي» و «مجيد جوانمرد» هم خيلي ياد گرفتم. همه ما از يک جا شروع ميکنيم و هيچکس از شکم مادر، کارگردان به دنيا نميآيد. همه ما از يک جا تلاش ميکنيم و زحمت ميکشيم تا شروع کنيم و جلو برويم. خوشبختانه کارگرداناني که من با آنها کار کردم، همه اين سعه صدر را داشتند که اين امکان را در اختيار من قرار بدهند که از آنها ياد بگيرم.
او در ادامه ضمن قدرداني از ايده کانون کارگردانان در برپايي اين شبها گفت: من دو فيلم با مجيد جوانمرد کار کردم. او علاوه بر اينکه انسان خيلي خوبي است، رفيق خيلي خوبي هم هست؛ همکاري با او به آدم حس و حال خوبي را منتقل ميکند. وقتي به روزهاي همکاريام با او در «مار» و «دستمزد» فکر ميکنم، به ياد ميآورم که سر آن فيلمها به من خيلي خوش گذشته است. مگر قرار است در سينما چه اتفاقي براي ما بيفتد؟ وقتي سرصحنه حال ما خوب باشد، تماشاگر از کار ما لذت خواهد برد.
اسعديان در ادامه به طرح دو گلايه پرداخت و گفت: حرفه ما، حرفه بيرحمي است و همه ما ممکن است روزي فراموش شويم. اگر ميخواهيم آن موقع فرياد نزنيم که چرا هيچکس به ياد ما نيست، حداقل در اين مجالس بايد حضور پررنگتري داشته باشيم. نکته دومي که بايد آن را امشب بگويم اين است؛ مجيد جوانمرد، براي خيلي از تهيهکنندهها منافع مالي بسيار خوبي ايجاد کرد. حالا خودش در ذرهاي از اين منافع مالي -جز دستمزدي که گرفته- ذينفع نيست. خيلي از فيلمهاي مجيد تا سالها مرغ تخم طلاي تهيهکنندگانش بود. کانون کارگردانان بايد تلاش کند کارگردانان ما، براي هميشه از حق تأليف اثر موفق خود بهرهمند باشند و بايد اين زمينه را براي آينده خودمان به وجود بياوريم. همه ما يک روز بازنشستگي داريم و جوانها بايد بيايند جاي ما را بگيرند. پس بهتر است نسبت به اين قضيه گله نکنيم اما تلاش کنيم اين وضعيت را بهبود بخشيم.

ما بيش از پيش به نگاه «کارگردانمابانه» نياز داريم
«محسن اميريوسفي» رئيس کانون کارگردانان سينماي ايران در ادامه شب «مجيد جوانمرد» پشت تريبون قرار گرفت و گفت: خوشبختانه در اين جلسه از سلسله شبهاي کارگردانان سينماي ايران، همکاران ما با توجه به مشغله کاري، حضور پررنگي داشتهاند و اين گردهمايي و بازخوردهاي مثبت آن نشان ميدهد گام درستي برداشته شده و ما ميتوانيم اقدامات مثبت گذشته را تکرار کنيم. کارگردانان بسيار زيادي در سينماي ايران داريم که شايسته است از آنها ياد شود. ياد جمله رسول صدرعاملي ميافتم که در شبهاي پيشين تأکيد داشت که اين مراسم، «شب کارگردان»هاست و نه بزرگداشت و نکوداشت آنها؛ يعني موضوع، اتمام دوره کاري همکارانمان نيست. اميد ما اين است که بعد از اين شبها، شاهد ادامه فعاليت بهروزشدهتر و باتلاش بيشتري از سوي آنها باشيم. از آقاي جوانمرد، فيلمهاي «شکار»، «دستمزد»، «قافله» و «مار» را خوب به ياد داريم. نخستين حضورهاي جدي پرويز پرستويي و زندهياد خسرو شکيبايي در سنيماي ايران، از خاطرات خوب فيلم «مار» و «شکار» است. اميدوارم آقاي جوانمرد، همچنان با همين انرژي و صفا مسيرش را ادامه دهد.
او در بخش ديگري از سخنان خود گفت: من معتقدم ما بيش از پيش به نگاهي احتياج داريم که نگاه کارگردانمابانه است.
اميريوسفي در ادامه با اشاره به پيشکشيدن بحث مرغ تخم طلا توسط همايون اسعديان، به شوخي گفت: در دوره فعلي متخصص سربريدن مرغهاي تخم طلايي شدهايم که سرمايههاي سينماي ايران در همه زمينهها هستند! من اميدوارم آقاي جوانمرد بدون هيچ آزردگي همچنان به مسير فيلمسازي خود ادامه دهند و اميدوارم اين شب براي مجيد جوانمرد، نه پايان، نه نيمه راه، بلکه آغازي باشد بر فيلمهاي جديد و پرشور و حالش.
او همچنين گفت: فيلمي که قرار بود امشب نمايش دهيم، فيلم «دستمزد» بود اما به دلايلي که ترجيح ميدهم نگويم، اين فيلم عوض شد و امشب فيلم «مار» را به نمايش درميآوريم. اين جابهجايي هم ريشه در همان بحثهاي هميشگي دارد که بعد از 30 سال هنوز دست از سر سينماي ايران برنداشته است.

جوانمرد، يک کهنه کار و عاشق سينماست
در ادامه مراسم شب مجيد جوانمرد، «غلامرضا آزادي» مدير فيلمبرداري، تهيهکننده و کارگردان سينماي ايران، گفت: فيلمبردارها بهخاطر کار با کارگردانهاي مختلف تجربه و خاطرات بيشتري دارند. من با شادروان ساموئل خاچيکيان، سيروس الوند، مرحوم محمدرضا اعلامي، مجيد قاريزاده، سيامک شايقي و... همکاري کردهام و هر کدام با دکوپاژ، ميزانسن، رفتارشان با بازيگر، ديالوگ نويسي و... برايم خاطرهساز بودهاند؛ به طوري که حالا احساس ميکنم حالا يک گنجينه تجربه هستم. من بيش از 70 فيلم سينمايي فيلمبرداري کردهام ولي فيلم «دستمزد» جزو فيلمهايي است که از همکاري در آن به خودم ميبالم. واقعيت اين است که مجيد جوانمرد، يک کهنه کار و عاشق سينماست.
او خطاب به جوانمرد گفت: آقاي جوانمرد! من اوائل کارم با شما کار کردم، اما فکر ميکنم من فيلمبردار يک فيلم وسترن بودم.

اشتراکات دو مجيد!
در ادامه «مجيد قاريزاده» روي صحنه رفت و ضمن تبريک به مجيد جوانمرد، گفت: بيش از 47 سال است که با او دوست هستم و اشتراکات زيادي با هم داريم. هم نام هستيم، هر دو از سينماي آزاد (او از اهواز و من از تهران) آغاز کرديم. هر دو با کوشش بسيار و سختي فيلم اولمان را ساختيم. و جالب آن که هر دو ده فيلم ساختهايم! و بهنوعي سرنوشتمان به هم گره خورده است.
اين کارگردان در ادامه با تأييد نظر همايون اسعديان گفت: ما کارگردانها بازنشستگي نداريم و احساس ميکنيم تا وقتي زنده هستيم بايد کار کنيم. وقتي کار نکني، روحيهات را از دست ميدهي... واقعيت اين است که مسائل مالي به بچهها فشار ميآورد، پس همانطور که دوستان اشاره کردند، بايد زمينهاي فراهم شود تا حق تأليف را براي فيلم سودآور فيلمساز درنظر گرفت، همچنان که فرانسيس فورد کاپولا از حقتأليف پدرخواندههايش، بهره برده است. اصولاً قاعده اين است فيلمي که به سود ميرسد، کارگردان، فيلمنامهنويس و سازنده موسيقي متن (به عنوان صاحبان رشتههاي خلاق) حقتأليفش را تا سالها بگيرند و از هر نمايش فيلم بهرهمند شوند.
قاريزاده در پايان آرزو کرد مجيد جوانمرد بتواند فيلم جديدش را بسازد.
فيلمسازي را از خود سينما ياد گرفتيم
در بخش ديگري از شب «مجيد جوانمرد»، «حجتالله سيفي» پشت تريبون قرار گرفت و گفت: من با مجيد از سال 1348 آشنا هستم. اين شب را که به همت کانون کارگردانان سينماي ايران شکل گرفته، مغتنم ميشمارم و سپاسگزارم از اين که فضايي ايجاد شده تا فيلمسازاني چون مجيد در ذهنها زنده بمانند... مجيد فيلمسازي را از سينماي آزاد شروع کرد و سينما را از سينما ياد گرفت. امروز بچههايي که کار تجربي ميکنند و فيلم کوتاه ميسازند، از طريق کلاسها و کتابهاي مختلف با سينما آشنا ميشوند و از فضاي آموزشي برخوردارند ولي زماني که ما فيلمسازي را در سينماي آزاد شروع کرديم، در واقع ما بوديم و يک دوربين قرضي که گاه از تهران ميآمد و ما با آن دوربين، فيلممان را يک هفتهاي ميساختيم. ما سينما را تجربه ميکرديم تا بتوانيم به سينماي حرفهاي برسيم. مجيد در آن زمان، وقتي فيلم ميساخت، نگاهش وسترن و قاببنديهايش حرفهاي بود. اين در شرايطي بود که کسي به ما ياد نميداد که قاب را چگونه ببنديم و ما همه چيز را از سينما ياد ميگرفتيم، در حالي که امروز، گاه در دانشگاه هم قاببندي را درست ياد نميگيرند!
او گفت: اين که فيلمسازاني که سني از آنها گذشته، دور هم جمع ميشوند و محفل دوستانهاي را ايجاد ميکنند، جاي سپاس دارد. اميدوارم مجيد دوباره فيلم خودش را بسازد.

با شب کارگردانان از هم ميآموزيم
«حبيب اسماعيلي» تهيهکننده، پخشکننده و بازيگر سينماي ايران ديگر سخنران شب مجيد جوانمرد بود که در سخنانش گفت: ما در گذشته از اين دست مراسم نداشتيم. وقتي کسي از بين ما ميرود، به ياد هم ميافتيم. حداقل ويژگي شب کارگردانان اين است که خيلي چيزها از هم ياد ميگيريم. اينگونه است که برخورد همايون اسعديان و صحبتهايش درباره دوره دستياري و عکاسياش که از سعه صدر او ميآيد، آموزنده ميشود.
او در ادامه با تأييد اختصاص حق تأليف به کارگردانهاي موفق سينما، گفت: متأسفم از اين که شرايط درست نميشود تا کارگردانهايي که سنگبناي اوليه سينماي پس از انقلاب اسلامي را گذاشتهاند، بتوانند فيلمهاي خودشان را بسازند.
اسماعيلي همچنين در پايان درباره مجيد جوانمرد گفت: من افتخار همکاري با او را نداشتم اما فيلمهاي خوبي ساخته و بيش از آن، انسان شريف و خوبي است.

جوانمرد، سينه سوخته سينما
در ادامه مراسم شب کانون کارگردانان سينماي ايران که به «مجيد جوانمرد» اختصاص داشت، «خديجه نياکان» همسر او پشت تريبون قرار گرفت. او ابتدا از حاضران خواست تا براي «همايون اسعديان» دست بزنند و درباره رئيس سابق کانون کارگردانان سينماي ايران گفت: او کسي است که هميشه به دردهاي دل من گوش داده است. واقعيت اين است که اينجا همه ما جمع شدهايم و دردهاي همديگر را ميدانيم. همسر من 10 سال است، بيکار است و خانهنشين شده است. غمهايش را ميدانم، صورتم را با سيلي سرخ کردهام و هميشه غمخوارش بودهام. هيچ منتي هم نميگذارم. من عاشق سينما بودم؛ او از 18 سالگي دوربين دستش بود و من شاهدش بودم. من به همسرم افتخار ميکنم. از زماني که در فيلمهاي 8ميليمتري او بازي ميکردم تا به امروز، با او همراه بودهام. جوانمرد، سينه سوخته است. کارگردانهايي مثل جوانمرد، زياد داريم. اميدوارم اين گوشهنشينيها تمام شود و اين دردها روزي از سينماي ما رخت بربندد تا همه ما در اين هنر و سينما پيروز باشيم... کسي را نداشته باشيم که گوشهاي بنشيند، غم بخورد؛ او از 18 سالگي دوربين دستش بود و من شاهدش بودم.
او در پايان گفت: خوشحالم همه جمع شدهايم به احترام نام مجيد جوانمردي که در تراس خانه مينشست، سيگار ميکشيد، اشک ميريخت و کتاب ميخواند. حالا او اينجاست و همه دورش جمع شدهاند.
بايد از فرصتها براي خدمت استفاده کرد
کامران ملکي در ادامه مراسم گفت: آقايان دولتمدار و سياستگذاران مدير و مدبر، هيچ جراحي نميتواند يک قلب شکسته را پيوند بزند. ميزها ميآيند و ميروند و آدمهاي پشت ميز هم شايد ديگر موقعيتي پيدا نکنند که بتوانند به هنرمندان خدمت کنند. وقتاش حالاست و بايد از فرصتها استفاده کنيد تا هنرمندان شاخصي که آزمون پس دادهاند، فعاليت کنند و ما ميدانيم که آنها توان ارتقاي فرهنگ و هنر کشور را دارند. او در ادامه از «مجيد جوانمرد» خواست تا با تشويق همکارانش روي صحنه بيايد.

نوستالژي يک عمر زندگي با سينما
«مجيد جوانمرد» پس از پاسخ به ابراز احساسات و تشويقهاي همکارانش، پشت تريبون قرار گرفت و ضمن خوشامدگويي به همه دوستان و رفقا و تشکر از کانون کارگردانان خانه سينما و بنياد سينمايي فارابي، گفت: امشب، نميدانم چرا ياد فيلم «داش آکل» افتادم که در آن کاکا رستم ميگفت امشب شب منه، هر کي از اين طرف من بخواد بره، اون طرف من با قمه دو شقش ميکنم! راستش در حال حاضر، تمام اوقات را مثل قهرمانان فيلمهاي نوآر در شب زندگي ميکنيم!
جوانمرد در ادامه سخنان خود گفت: سينما مقدس است اما امروز غالبا به آن، به طور سطحي نگاه ميکنند و ديگر به شکلي که بايد به آن احترام گذاشت، نيست. من جزو آن دسته از فيلمسازاني هستم که با عشق و علاقه، فيلم ديدن را شروع کردم. با دم سينما ايستادن، پول جمع کردن براي بليت، دزدکي به سينما رفتن و... من خيلي فيلم ديدم. اولين فيلم غيرمتعارفي که در سينماهاي اهواز ديدم، «پيشخدمت» ساخته جوزف لوزي بود. و ديدم که آن فيلم از نظر پرداخت و دکوپاژ، با فيلمهاي ديگري که ميديدم تفاوت داشت. من وقتي فيلم «قيصر» را ديدم، فيلم من را تکان داد و از آن به بعد، سعي کردم به سينما جديتر نگاه کنم. وقتي براي اولين بار «اين گروه خشن» را ديدم واقعا براي شخصيت پايک بيشاپ (با بازي ويليام هولدن) گريه ميکردم. شخصيتي که نوستالژي داشت، عمق داشت، ميخنديد، گريه ميکرد، غمگين ميشد، عاشق ميشد و... من فيلمهاي «ژانپير ملويل» را خيلي دوست دارم. راه رفتن و لباس پوشيدن من، متأثر از قهرمانهاي مورد علاقهام است. حتي در حرف زدنم و حتي در کارگردانيام، سعي ميکنم که اداي آنها را دربياورم. البته الان در اين سن و سال، ديگر اين ادا نيست و به قول کامران ملکي، جزو سرشت من شده است. سينما براي من از مرحله يک شغل يا حرفه گذشته و به من حتي فلسفه و انديشهورزي، ياد داده و ميدهد. من از نظر فکري، به سينما محتاجم.
اين کارگردان گفت: بسياري از هنرمندان سينماي ايران که به آنها اعتقاد دارم، شبيه من پرورش پيدا کردند اما به حقشان نرسيدهاند. بعضيهايشان از روي شکيبايي يا خجالت يا بزرگمنشي کوتاه ميآيند و هيچچيز نميگويند يا اعتراضي نميکنند. اصولا اين را هم نميدانم بايد به چه کسي اعتراض کنند؟ به کسي که نميتواني با او دو کلمه راجع به سينما صحبت کني، بايد چه اعتراضي کرد؟!
جوانمرد در ادامه گفت: يک زماني در خانه نشسته بوديم و تلفن خانه زنگ ميخورد؛ تهيه کننده ميگفت فيلمنامهاي داريم، آن را بخوانيد تا کار کنيم. اما حالا زمانهاي شده که من 12 سال روي فيلمنامه کار ميکنم و منتظر سرمايهگذار هستم. من در اين سالها هميشه فيلمنامه داشتم و هميشه آماده کار بودم و دوست داشتم فيلم بسازم اما برايم مشخص نشد که چرا ديگر سرمايهگذاري براي فيلمهايي که دوست دارم بسازم، به ميدان نميآيد!
او با اشاره به علائقش در ساخت فيلمهاي تجاري خوشساخت و راه رفتن روي مرز باريک سينماي هنري و تجاري، گفت: من همواره سعي کردهام در سينماي ايران از اين دست فيلمها بسازم و تنها يک بار اشتباه کردم؛ سر فيلم آخرم که تحميلي بود. من يک فيلمنامه داشتم و دنبال سرمايهگذار ميگشتم. آقايي آمد و گفت شما تهيه کننده صوري من شو! ديدم فيلمنامه بسيار بدي است اما براي اين که بيکار نباشم، رفتم پروانه ساخت برايش گرفتم. در ادامه وزارت ارشاد گفت ما اين آقا را نميشناسيم، تو خودت بساز. من گفتم که سينماي من در اين حال و هوا نيست. فيلمنامه را بازنويسي کردم و دست آخر فيلم را ساختم اما فيلمي شد که وقتي ميبينم، خودم هم نميدانم چه ساختهام! قصدم اين بود فيلم را در مايههاي آثار «بيلي وايلدر» بسازم و قواعد درستي داشته باشد اما نشد. مجبور بودم با سرمايهگذاراني کار کنم که بيتجربه و خام بودند و در نهايت فيلم را با ذهنيت بسيار آشفته ساختم. با اين همه، فيلم يک ميليارد فروخت، ولي چون مخارجش زياد شده بود، به جايي نرسيد. من در 25 درصد فيلم، شريک بودم و 300 ميليون تومان سرمايه گذاشته بودم اما فيلم شکست خورد و من واقعا ورشکست شدم. نکته اين بود که سرمايهگذار به من گفت کاري ميکنم تا ابد فيلم نسازي! چون فکر ميکرد من سرش کلاه گذاشتهام!
او گفت: فيلم «دستمزد» اواخر دهه 60 اکران شد و به خاطر دارم در شهر اصفهان، آن قدر تماشاگر داشت که به پول بليت امروز، ميتوانم بگويم فروش فيلم در آن شهر، به چيزي حدود 3 يا 4 ميليارد تومان امروز ميرسيد! همين ماجرا براي فيلم «قافله» اتفاق افتاد. فيلمي که براي يکي از دوستان ساختم و خيلي فروخت. اصلا انتظارش را هم نداشتم اما به قول آقاي اسعديان، فقط دستمزدم را گرفتم و کشيدم کنار! بعدها انتظار داشتم تهيه کننده آن فيلم، روزي حال و روز من را ببيند اما نديد! من نميخواهم از اين حرفها بزنم و اهل غرزدن نيستم، اما من هم استقبال ميکنم از اين که حقتأليف فيلمهاي موفق سينماي ايران جدي گرفته شود و از هر نمايشي، درصدي را به کارگردانش بدهند. يا اگر کارگردانش در قيد حيات نبود، آن را به زن و بچهاش بدهند!
جوانمرد اظهارداشت: من نام آخرين فيلمنامهام را «داغونت ميکنم» گذاشتهام. شايد بيانگر اين است که ميخواهم تلافي همه اتفاقات اين چند سال را در اين اسم خلاصه کنم!

شوق جوانمرد و تشويق همکارانش
در بخش پاياني «شب مجيد جوانمرد» هدايايي به رسم يادبود به اين کارگردان پيشکسوت سينماي ايران از سوي صندوق اعتباري هنر، بنياد سينمايي فارابي و کانون کارگردانان سينماي ايران اهدا شد.
عليرضا تابش مديرعامل بنياد سينمايي فارابي که با همراهي همايون اسعديان، مجيد قاريزاده، بهروز افخمي، غلامرضا آزادي و سيداحمد ميرعلايي براي تقدير از خدمات جوانمرد روي صحنه حاضر شده بود در سخناني کوتاه گفت: کانون کارگردانان سينماي ايران با برپايي شبهاي کارگردانان کار زيبايي ميکند که ما مفتخر به ميزباني اين جمع عزيز و صميمي هستيم. من از اين حضور پررنگ و پرشوق خوشحال شدم و از صحبتهاي عزيزان سخنران بهره بسيار بردم.
تابش در پايان حرفهايش از جوانمرد خواست تا فيلمنامه جديدش را به بنياد سينمايي فارابي بياورد.
پس از تابش، بهروز افخمي در بخش پاياني مراسم، روي صحنه رفت و در سخناني کوتاه درباره جوانمرد گفت: همه فيلمهايي که از آقاي جوانمرد ديدهايم، ما را ياد «پکين پا» مياندازد چون خوب درآمدهاند و بدون اين که صحبت کند علاقهاش به آن نوع سينما معلوم است. من فيلم «دستمزد» را در همان سالي که داشتم «عروس» را ميساختم ديدم و ياد فيلم «سر آلفردو گارسيا را برايم بياور» افتادم که فيلم تبدار و عجيبي است و در سينماي آمريکا هم خيلي غريب است؛ يعني تعداد کمي در سينماي آمريکا هستند که آن فيلم را به ياد بياورند و يک فيلم کالت است که يک قبيله هوادار دارد که در اقليتاند. «قافله» هم مرا ياد پکينپا مياندازد که جزو بهترين فيلمسازاني است که من ميشناسم. اميدوارم که فرصت پيش بيايد «مجيد جوانمرد» فيلمهاي بيشتري بسازد و مجبور نشود فيلمي بسازد که بگويد فيلم من نيست. من هم هر کاري از دستم برآيد، در خدمتش هستم براي اين که يک فيلم ديگر از ايشان ببينيم و کيف کنيم!

در «شب مجيد جوانمرد» عليرضا تابش (مديرعامل بنياد سينمايي فارابي)، فرزاد طايفه حيدري (معاون صندوق اعتباري هنر) و سينماگراني چون: مجيد قاريزاده، همايون اسعديان، مازيار ميري، ادوين خاچيکيان، آرش تاج، حجتالله سيفي، فرامرز روشنايي، محسن اميريوسفي، وحيد موسائيان، حبيب اسماعيلي، رضا صفاييپور، حسن رضايي، ناصر محمدي، بهروز افخمي، منوچهر مصيري، محمدحسن نجم، غلامرضا آزادي، سيداحمد ميرعلايي، حجت قاسمزادهاصل، حسن نوروزيوفا، قدرتالله صلحميرزايي، بهروز صادقي و... حضور داشتند.
کانون کارگردانان سينماي ايران، سلسله شبهاي کارگردانان را در راستاي تکريم جايگاه کارگردانان پيشکسوت سينماي ايران و توجه به نقش تاريخي سينماگران ايراني در رونق سينما برگزار ميکند.
پيشتر و در ماههاي گذشته سال جاري شبهاي سيامک شايقي و مجيد قاريزاده در بنياد سينمايي فارابي برگزار شده بود.
