«عليرضا تابش» مديرعامل بنياد سينمايي فارابي- مسالهي «فرهنگ دولتي-فاخر» و تقابل آن با «هنر مردمي-سخيف»، بر خلاف تصوّر عموم، ريشهاي عميقتر از سالها و دهههاي اخير دارد.
سينما در کشور ما سابقهاي نزديک به صد و بيست سال دارد و با نگاهي به تحولات روابط حاکميت و صنعت سينما طي دهههاي پيشين در مييابيم که تمايل دولت ايراني به مداخله و تصديگري در حوزهي فرهنگ، به ويژه فرهنگ مدرن را ميتوان تا سالهايي بسيار دورتر، شايد از عصر ناصري، ريشهيابي کرد. سنتي با قدمتي بيش از يک قرن که محوري واحد دارد: «دولت ميتواند با تصديگري امور فرهنگي، علاوه بر حفظ و کنترل اوضاع، فرهنگ را از انحطاط و در غلتيدن به ابتذال محافظت کند». از ديگر سو مخالفت با اين امر و تلاش براي استقلال کامل از حاکميت نيز، از سوي برخي از هنرمندان و روشنفکران سابقه و تاريخي به همين قدمت دارد و از اين منظر ميتوان مناقشه بر سر صحت و مفيد بودن حضور دولت در عرصهي فرهنگ را، مناقشهاي تاريخي و متناظر بر فرآيند تجدد در کشورمان دانست.
در سالهاي اخير و با پررنگتر شدن حضور بخش خصوصي و حضور سرمايههاي سرگردان در حوزهي توليد آثار سينمايي و نمايش خانگي، به نظر ميرسد اين مناقشهي تاريخي، اين بار به شکلي ديگر سربرآورده است. هجوم سرمايهگذاران به نوع خاصي از آثار سينمايي، تصويري، اعمال نفوذ اثباتنشدهي صاحبان قدرتمند سرمايه در فرآيند اکران و توزيع امکانات سينمايي و به حاشيه رفتن برخي ديگر از ژانرهاي سينمايي که همواره توليدکنندهي آثار شاخص سينمايي بودهاند، باعث شده است بار ديگر دو سر طيف، در برابر يکديگر صفآرايي کنند. از يکسو برخي دولت را موظف به حراست از فرهنگ بدانند و از سازمان سينمايي و بنياد سينمايي فارابي انتظار مداخلهي بيشتر و تصديگري توليد سينمايي را داشته باشند و از سوي ديگر، برخي با اشاره به رونق نسبي بازار سينما، پس از ورود سرمايههاي بخش خصوصي و موفقيت تجاري فيلمهاي «گونهي کمدي سبک» در بازار ايران، بر عکس از بنياد سينمايي فارابي انتظار داشته باشند پا پس بکشد و تنها به امر نظارت بر بازار آزاد و حراست از حقوق بخش خصوصي اهتمام داشته باشد.
اما پرسشي که شايد بتوان در اين مناقشه بتواند افق جديدي را بگشايد اين پرسش است که آيا تنها امکانات موجود بخش حاکميتي، براي مداخله در سينما، منحصر به همين دو گزينه ميشود؟ آيا نميتوان به گزينهي ديگري انديشيد که نه تنها به اين مناقشهي به نظر نخنما شده و تکراري، در فضاي سينماي کشور پايان دهد، بلکه تبديل به الگويي شود که بتوان آن را در حوزههاي ديگرِ فرهنگ، از کتاب تا موسيقي، نيز تکرار کرد؟ پاسخ ما به اين پرسش، در بنياد سينمايي فارابي مثبت است؛ چرا که در شرايط کنوني، با ظهور بازارهاي نوظهور و مفاهيم جديد در حوزهي کارآفريني، ما با شرايط و انتخابهايي مواجهيم که شايد در صد سال گذشته، شرايط وقوع آنها هيچگاه فراهم نبوده است به همين جهت نيز در اين موقعيت جديد، ميتوان آرايش گفتماني جديدي را طراحي کرد که نقش بخش حاکميتي در آن شفافتر و مناسبات و حقوق بخش خصوصي در آن محافظت شدهتر باشد و در عين حال، بازار سينماي ايران نيز از آسيبهايي که هماکنون بسياري از دغدغهمندان اين حوزه را نگران کرده است، در امان نگاه داشت.
ترکيبي از امکانات فراهم آمده در فناوريهاي نوظهور، بلوغ و رشد اميدوارکنندهي بازار فرهنگ و مجموعهي صنايع فرهنگي مجاور سينما و توليد و رواج مفاهيم و ادبيات کارآفريني، در نهايت ما را به کليدواژهي «تسهيلگري»، در مقابل «تصديگري»، به عنوان راه حلي براي تعريف نقش دستگاههاي حاکميتي در سينماي ايران ميرساند. نقشي نو، ذيل برنامههاي سازمان سينمايي که ميتواند بنياد سينمايي فارابي، در مقام بازوي اجرايي سياستهاي حاکميتي دولت جمهوري اسلامي ايران به عهده بگيرد. اين نقش جديد را ميتوان به صورت خلاصه، تلاش براي تسهيل روابط ميان صاحبان ايده و اثر، هنرمندان، کارآفرينان و صاحبان سرمايه، در جهت تامين عدالت توزيعي ميان گونههاي مختلف هنري، ارتقاي سطح کيفي و کمي سينماي ايران و در عين حال تلاش براي بهينهسازي سودآوري اقتصادي، در عين حفظ کيفيت هنري آثار دانست.
ايفاي نقش تسهيلگري، به جاي تصديگري از سوي بنياد سينمايي فارابي، دستکم ميتواند در ميان مدت، آثار و فوايد فراواني را حاصل جامعهي هنري کند. از جملهي اين پيامدها ميتوان به ترويج ادبيات کسب و کاري، و مفاهيم کارآفريني در جامعهي هنري، پيوند ميان سينما، به عنوان يک هنر-صنعت و دستکم بيست شاخه و رشتهي صنعتي مجاور، خلق ثروت و رونق واقعي توليد ملي در حوزهي فناوريهاي نرم و هويتساز و ايجاد پيوند ارگانيک ميان سينما و بدنهي مخاطبان، در عين حمايت از گونههاي فاخر سينمايي و حفظ و ارتقاي ارزشهاي فرهنگي سينماي ايران دانست.
«راه سوم» پيش روي سينماي ايران است و اين رويکرد را شايد بتوان قدمي نو در راه بلوغ و شکوفايي سينماي ايران دانست، قدمي که هم اکنون مقدمات آن در بنياد سينمايي فارابي برداشته شده و بيش از هميشه نيازمند همياري و فهم متقابل از سوي جامعهي هنري سينماي ايران، فعالان صنفي اين حوزه، کارآفرينان و نهادهاي حاکميتي پشتيباني کارآفريني و رونق توليد ملي در کشور و چه بسا از همه مهمتر، فعالان علاقهمند به سينما در بخش خصوصي است. چرا که بدون ايجاد اين تفاهم و همدلي، برداشتن قدمهايي بلند از اين دست، بسيار دشوار خواهد بود.
منبع: روزنامه اعتماد، شماره 4389، شنبه 25 خرداد 1398