هويت ملي و بومي بايد در سينما منعکس شود

هويت ملي و بومي بايد در سينما منعکس شود


باني فيلم - گروه سينماي ايران: ميراث تاريخي و فرهنگي هر کشوري، جزئي از شالوده و بنيان ساختارهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي آن کشور هستند که اغلب در گذر زماني طولاني حاصل آمده اند و به فراخور اهميتي که ملل و دول برايشان قائل هستند، حفظ و نگهداري شده اند. اهميت اين ميراث فرهنگي زماني بيشتر مي شود که مي دانيم نمي توان آن را وارد يا توليد کرد و گذشت دهه ها و سده هاست که به آنها هويت اعتبار و ارزش مي بخشد.
خوشبختانه سرزمين باستاني ما نيز از اين ميراث تاريخي و فرهنگي بهره فراواني دارد که به گواه تحقيقات باستان شناسان و کارشناسان، همچنان بخش هاي عمده اي از آنها در دل خاک پنهان مانده اند.
با اين حال بايد توجه داشت که ميراث فرهنگي و هنري نياز شديدي به مراقبت مداوم دارد و لازم است که در جهت فرهنگسازي براي تشويق عموم به اين مهم و نيز شناساندن ابعاد اهميت آن در سطح جهاني، فعاليت هايي صورت گيرد. تلاش هايي که بي شک مي تواند بخشي از آنها با توجه به گستردگي اين هنر، در صنعت سينما اتفاق بيفتد. اخيراً عليرضا تابش مديرعامل بنياد فارابي در مطلبي با عنوان «مسئوليت سينما در قبال ثبت جهاني يزد» که به انگيزه ثبت جهاني يزد به عنوان نخستين شهر تاريخي جهاني شده و بزرگ ترين شهر خشتي ايران در فهرست يونسکو، در اين باره به ذکر نکاتي پرداخته بود. در بخشي از اين مطلب آمده بود: «…سينماي ايران نيز در معرفي شايسته زيبايي‌ها، هنرها، صنايع‌دستي، سنت‌ها و فرهنگ مهمان‌نوازي ايرانيان نقش و سهم مؤثر دارد و ساخت فيلم‌هايي با موضوع گردشگري در کنار عزم ملي ايران در استقبال از موج گسترده گردشگران جهاني که تمايل به شناخت ايران يافته‌اند اثربخش است. تعداد فراوان آثار تاريخي ثبت‌شده در فهرست آثار ملي و جهاني و همچنين جوايز پرشمار بين‌المللي سينماي ايران، تأييد‌کننده توان شگرف ايران در پيوند زدن سينما و گردشگري است…».
به همين بهانه طي گفت و گويي کوتاه با عليرضا تابش، ديدگاههاي او را در اينباره جويا شديم که او پاسخگوي سوالات باني فيلم شد.

اخيراً سازمان جهاني يونسکو شهر يزد را به عنوان نخستين شهر تاريخي جهاني و بزرگترين شهر خشتي جهان ثبت کرده است. از نظر شما مسئوليت سينما در قبال ميراث فرهنگي کشور و تاکيد بر اهميت‌هاي ابعاد تاريخي کشورمان و بازنمايي آن براي جهانيان چيست؟
‎- طبيعتا از اين منظر که مديريت يزد بواسطه ثبت جهاني شدن و در جهت رعايت برخي چارچوب ها مجبور به حفاظت از بافت تاريخي شهر يزد مي شود خيلي خوب است.اما ثبت شدن يک اثر ميراثي در هر حوزه چهارگانه غيرمنقول و منقول و ناملموس و طبيعي، افتخاريست که ما ايرانيان با جهانيان به اشتراک مي‌گذاريم و اين اتفاق مبارک نشان از خرسندي ما از شناسانده شدن به جهانيان است و خوشحال از سهيم شدن در ميراث فرهنگي با ديگران.(همان نص صريح کنوانسيون ???? است)؛ قطعاً اتخاذ چنين تصميم مبارکي، براي اهالي سينما، خصوصاً فيلمسازان فرهيخته کشور، فرصت بسيار مغتنمي تلقي مي‌شود. اماکن فرهنگي و با سابقه، به واسطه روح حاکم بر آنها، همواره شرايط بصري و در عين حال ماندگاري را بر اذهان مخاطبان خود حک مي‌کند. وجود چنين شهرها، اماکن تاريخي و ثبت آن در قالب فيلم‌هاي باشکوه، باعث مي‌شود تا به مرور، فيلم‌هاي سينمايي ايران، مرزهاي گسترده‌تري را در نوردد و بتواند گام‌هاي اوليه فتح قلوب بينندگان خارجي را فراهم کند. البته توجه به توليد مشترک با ساير کشورها سهم سينماى ايران را در اکران جهانى افزايش مى‌دهد و يزد به عنوان يک سوژه جهانى مي‌تواند موضوع رايزني و مذاکره با تهيه کنندگان خارجى جهت توليد مشترک باشد.
يکي از موضوعاتي که در سينماي ايران کمتر مورد توجه قرار گرفته است، استفاده از لوکيشن‌هاي ديدني کشور است. در حالي که بسياري از کشورها از زيبايي‌هاي بصري کشور خود، تصويري جذاب ارائه مي‌دهند، شاهد آنيم که سينماي داستاني ايران کمتر به استفاده هوشمندانه از اين زيبايي‌ها پرداخته است.
البته لوکيشن‌هاى تاريخى و طبيعى ايران، اسطوره‌ها و آيين‌ها و نمادهاى بکر و بي‌نظير در مناطق مختلف کشورمان مثل کوير، بادگير، قنات و… بايد به تهيه کنندگان خارجىِ علاقمند به فيلمسازى در کشورمان به خوبى معرفى شوند.

به نظر شما سينما در هويت بخشي بيشتر به برند ايران و شهر تاريخى يزد تا چه حد مى‌تواند اثرگذار باشد؟
– سينما و گردشگري دو صنعت پرگردش مالي امروز دنيا هستند. دو صنعتي که بخش‌ بزرگي از اقتصاد کشورهاي توسعه‌يافته و يا در حال توسعه را تشکيل مي‌دهد و خوشبختانه پتانسيل‌هاي اين دو صنعت در ايران چشم‌گير است. تعداد فراوان ميراث ثبت‌ شده در فهرست يونسکو و جوايز پر شمار بين‌المللي سينماي ايران مؤيد اين توان شگرف در ايران است. يکي از حلقه‌هاي مفقوده در اين ميان، شناخت ناکافي و يا بعضاً اشتباه از ايران در ذهن جهانيان است. به نظر مي‌رسد يکي از کمبودهاي فعلي اين دو صنعت اين است که هويت برند ايران در جهان درست تعريف نشده است. از سوي ديگر حتي مديران ارشد کشور نيز اطلاع درستي از تصوير برند ايران در ذهن جهانيان ندارند. اما بهتر است پيش از آن که بدانيم ديگران چگونه ما را مي‌شناسند، بفهميم خودمان که هستيم و آيا راهي براي پيوند اين دو صنعت مهم کشور و ارتقاي جايگاه برند ايران وجود دارد؟ هويت برند ايران در سال‌هاي گذشته تحت تأثير پروپاگانداي رسانه‌هاي بين‌المللي بوده که تصويري تنها سياسي و جنگ طلب را معمولاً از ايران به نمايش گذاشته است. همچنين شاهد ساخت فيلم هاي ضد ايراني مانند «آرگو و يا «???» بوده‌ايم که به طور جد با هدف حمله به هويت ايراني ساخته شدند. اما از سوي ديگر با توجه به گسترش ديپلماسي عمومي دولت يازدهم شاهد نمايش چهره ديگري از ايران در مجامع مختلف جهاني بوده‌ايم. موفقيت تيم‌هاي ورزشي و حضور تيم‌هاي سطح بالاي جهاني از يک سو و همچنين موفقيت‌هاي چشمگير فيلمسازان ايراني در بزرگترين جشنواره‌هاي جهاني سينمايي و توجه دنيا به سينماي ايران از ديگر فرصت‌هايي بوده که تصويري متفاوت از ايران را به نمايش گذاشته است. بنابراين مي‌بينيم که سينما در دو بعد منفي و مثبت چگونه بر هويت برند ايران تأثير گذاشته است.اينها تنها گوشه‌اي از خدمات سينما در هويت‌سازي براي برند ايران هستند که تنها به بالا آمدن جايگاه نام ايران در عرصه‌هاي بين‌المللي اشاره دارد و مستقيماً به موضوع گردشگري نمي‌پردازد. ظرفيت فيلم و سينما براي توسعه گردشگري به مراتب بيش از اين است و به شکل‌هاي مختلف مي‌توان به ظرفيت سينما براي توسعه صنعت گردشگري ايران اشاره کرد.سينماي ايران نيز در معرفي شايسته زيبايي‌ها، هنرها، صنايع دستي، سنن و فرهنگ مهمان‌نوازي ايرانيان نقش و سهمي مؤثر دارد و ساخت فيلم‌هايي با موضوع گردشگري اثربخش و شورآفرين خواهد بود.
نکته حائز اهميت ديگر اينکه جشنواره‌هاي بين‌المللي سينمايي نقش جدي در افزايش جايگاه برند يک منطقه دارند. شايد کمتر کسي باشد که جشنواره برلين،ونيز و کن را نشناسد. از اين رو فرصت جشنواره بين‌المللي فيلم فجر، جشنواره حقيقت، جشنواره فيلم کودک و جشنواره فيلم کوتاه بايد براى هويت برند يزد و ديگر شهرهاى تاريخى ايران جدي گرفته شود. جشنواره‌‌هايي که مي‌توانند ميزبان فعالان و دست‌اندرکاران سينماى جهاني بوده و با استفاده از کمپين‌هاي روابط عمومي مناسب جايگاه ويژه‌اي در عرصه بين‌المللي پيدا کنند. اين جشنواره‌‌ها مي‌تواند نام ايران را نمايندگي مى‌کنند و با افزايش اعتبار آن، چشم جهان را به سوي ايران برمى‌گرداند. از سوي ديگر ميزباني از چهره‌هاي بين‌المللي و ايجاد تجربه‌اي مناسب براي مهمانان جشنواره‌ها نقشي جدي در ايجاد تصويري جذاب از ايران و شهرهاى تاريخى ايران براي گردشگران دارد.

چرا در فيلم‌هاي ما اغلب لوکيشن‌ها در پايتخت انتخاب مي‌شود و فيلمسازان کمتر تمايل به حضور در مناطق تاريخي و پر قدمت دارند؟ ضمن اينکه اصولاً همين فيلم‌هايي که در پايتخت ساخته مي‌شوند نيز تصوير دقيقي از تهران معاصر امروز ارائه نمي‌دهند و همه چيز دستکاري يا بازسازي شده است.
– طبعاً اين امرمختص ايران نيست و همه کشورهاى صاحب صنعت سينما رائج است، اگرچه اين موضوع، دلايل خاص خود را دارد ولي يکي از عمده‌ترين موارد قابل اشاره، معطوف به هزينه‌هاي بالاي توليد يک فيلم خواهد بود. افزايش دستمزدها، مسائل مربوط به اجاره لوکيشن و مخارج اسکان عوامل، نکته بسيار با اهميتي است که نبايد از آن غافل بود. اميدوارم با حضور پررنگ نهادهاي سياستگذار، شاهد مرتفع شدن اين موضوع باشيم.
در اين خصوص لازم است بسته حمايتي و تشويقي براي سينماگران تعريف شود. در اين بسته تشويقي ، فيلمسازاني که فيلم‌هايشان را در مناطق مختلف کشور و لوکيشن‌هاي فرهنگي – تاريخي کشور که نماد معماري و هويت ايراني اسلامي هستند، بسازند و يا موضوعات مرتبط با سفر و گردشگري در استانها و ترويج هنرهاي سنتي و صنايع دستي را در آثار خود مورد توجه قرار دهند، مورد حمايت استانداريها ، وزارت راه و شهرسازى، بنياد سينمايي فارابي و سازمان ميراث فرهنگي صنايع دستى و گردشگرى و ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامي استانها قراربگيرند. توجه بيشتر به سرمايه ها و ارزشهاي فرهنگي و بومي کشور در آثار سينمايي قابل اهميت است، «ايران،‌ فقط تهران نيست» و اميدوارم با تدوين و ابلاغ سياستهاي تشويقي در اين زمينه، فيلمسازان از توليد فيلم‌هاي آپارتماني فاصله بگيرند و در اين دوره از مديريت کشور، گوشه‏‌هايي از هويت ملي و سبک ايراني اسلامي، بيش از گذشته در سينماي ملي منعکس شود.

درام‌هايي که ظرفيت روايت در شهرهاي تاريخي مانند يزد، اصفهان و شيراز را دارند، چطور مي‌توانند در عين توجه به جنبه‌هاي مختلف سينما، تصوير توريستي جذابي از آن شهر ارائه دهند؟
– همانگونه که اشاره فرموديد، چنانچه درام مورد نظر هنرمندان، ظرفيت و پتانسيل کافي براي همسو بودن با دغدغه‌هاي ايشان را داشته باشد، بدون شک، زمينه‌هاي مساعد، براي خلق چنين شرايطي مهيا خواهد شد. نمونه‌هاي مصداقي قابل اشاره را مي‌توان در فيلم‌هاي سينمايي به فيلم «نفس»، ساخته هنرمند گرامي، سرکار خانم نرگس آبيار، يا در فيلم «جزيره رنگين» استاد خسرو سينايي و يا حتي در نسل نوجوي سينماي ايران سرکار خانم رقيه توکلي در فيلم «مادري»، مشاهده کرد. اين هنرمندان با به کارگيري درست و بهينه از ظرفيت‌هاي درام، اقدام به خلق آثاري زده‌اند که جذابيت‌هاي معمارى، طبيعى و گردشگري را نيز در آن لحاظ کرده‌اند.

توفيق فيلم‌هايي که با عنايت به شهرهاي تاريخي و جاذبه‌هاي توريستي آنها ساخته مي‌شوند، تا چه حد با بومي بودن فيلمساز ارتباط دارد؟
– اين موضوع به واسطه بومي بودن، رنگ و بويي با طراوت و بديع به خود خواهد گرفت، ولي فيلمسازان ارزشمند ايراني ضمن اشراف به چنين ويژگي، با توجه به توانايي و ظرفيت‌هاي والاي خويش موفق شده‌اند تا با تکيه به سنت‌ها، آثار مدرن و تاثيرگذاري خلق کنند.
فرهاد مهرانفر در فيلم «خواب آب»، ابوالفضل صفاري در فيلم «يک کاميون غروب»، ابراهيم مختاري در فيلم «برگ جان»، سيدرضا خطيبى در فيلم «جنجال در عروسى»، حميد نعمت‌الله در فيلم «شعله‌ور»، رهبر قنبري در فيلم «نسترن‌هاي وحشي»، آيدا پناهنده در فيلم «اسرافيل»، فريدون نجفي در فيلم «اسکي باز»، محمدعلي باشه آهنگر فيلم «در سرو زير آب»؛ در قالبي حرفه‌اي و در عين حال، تاثيرگذار، توانسته‌اند در اين راستا، دست به خلق آثار مهمي بزنند ، جالب اينکه اغلب اين فيلم ها که نام بردم طى دو سال گذشته، در فضاى معمارى و طبيعى استان يزد و چند استان ديگر توليد شده‌اند که در جاي خود بسيار قابل احترام و تفاخر هستند.

ارسال نظرات

نام

ایمیل

وب سایت

نظرات شما

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.
-->