توافق هستهاي عزتمندانه به مثابه يک فرصت تاريخي براي جمهوري اسلامي ايران، مجالي را در روزهاي اخير براي کارشناسان، تحليلگران و فعالان حوزههاي مختلف از سياست داخلي و خارجي گرفته تا اقتصاد فراهم آورده تا ابعاد اين توافق و تأثيرات مثبت و شايد منفي که بر روي حوزه تخصصي و مورد علاقه آنها ميگذارد را مورد بررسي قرار دهند.
در اين فضا تهديدها و فرصتها مورد واکاوي قرار ميگيرد و روزنههايي براي يافتن راهکارهاي دقيق و اصولي گشوده ميشود، حتي در روزهاي اخير ديدهام که درباره وضعيت ورزش ايران و زمينههاي گشوده شده پيش روي آن نيز متخصصان امر مباحثي را مطرح ميکنند که همه خبر از رسيدن روزهايي بهتر و گشوده شدن افقهاي نو و پايان سختيها و مرارتهاي ناشي از تحريمهاي ظالمانه در اين حوزه دارند.
با اين وجود معتقدم خوبست اهالي فرهنگ و هنر و رسانه و صاحبنظران درباره پيامدهاي فرهنگي اين توافق، دقيق تر سخن بگويند. حال آنکه در جمهوري اسلامي ايران، فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است و آنچه که ما را در دنيا متمايز و مؤثر کرده نفت و پسته و زعفران که روزگاري ايران را با آن ميشناختند نيست، بلکه فرهنگ است. فرهنگ اصيل ايراني اسلامي که مخصوص و ويژه اين سرزمين کهن است که ريشه در هزاران سال تاريخ ايراني به علاوه ???? سال تاريخ اعتقادي شيعي ما دارد.
همچنان که پرواضح است، سينماي ايران پس از انقلاب در جهان گونهاي متمايز از سينما را عرضه کرده است که بدون فاکتورهاي رايج در سينماي جهان چون سکس و خشونت و بدون حضور در هيچ لابي و جريان فکري متصل به قدرتهاي جهاني سينما، حرفهايي ناب براي گفتن دارد، همچنان که گفته است و در بالاترين قلههاي سينماي جهان درخشيده است.
معتقدم جمهوري اسلامي ايران که توانسته است کم و بيش اما بي ترديد بيشتر از همه کشورهاي منطقه، فرهنگ خود را از تهاجمات و شبيخونها حفظ کند و نتيجه سالهاي طولاني مبارزه و مجاهدت تلاشگران عرصه فرهنگ و هنر امروزه ميل تحسين برانگيز و کشش قابل توجه جوانان نسل چهارم انقلاب به فرهنگ اصيل اين سرزمين است که بر هيچ چشمي پوشيده نيست، فرصت پيشآمده در پي توافق هستهاي بيش از هر چيز يک «فرصت فرهنگي» است.
جالب است که ميبينيم پيش از ما اين رسانههاي مهم خارجي هستند که اين اتفاق را يک پيروزي فرهنگي ارزيابي ميکنند همچنان که ديديم روزنامه گاردين براي نخستين بار در تاريخ نود و چهار ساله انتشارش تيتر و سرمقاله خود را به «زبان فارسي» منتشر ميکند، يا تيتر فارسيِ روزنامه الاخبار چاپ بيروت، اين چه معنايي را تداعي ميکند جز اينکه فرهنگ ايراني که يکي از مهمترين نمادهايش خط و زبان است پيروز حقيقي اين توافق بوده است.
امروزه گويي که در جهان کنجکاوي و جاذبهاي عجيب به سمت ايران و براي شناخت بيشتر فرهنگ ميهن مان ايجاد شده است.
واکنشهاي شرکتهاي بينالمللي بزرگ دنيا براي پيشي گرفتن از هم براي دستيابي به فرصتهاي اقتصادي موجود در کشور ما نمونهايست از يک ميل جهاني براي کشف و شناخت ايران، سرزمين تاريخيِ رازآلودي که مردمان متديني دارد که پاي آرمانهايشان در هر شرايطي ميايستند و بي هياهو و ادعا، پاسداران صلحاند و فرش و پسته و زعفران و خاويارشان براي مردم دنيا رؤيايي است و سينماي نجيبش همه را شگفتزده کرده است و ميراث معنوي، فرهنگي، طبيعي و تاريخياش دل و دين هر تماشاگري را ميربايد و او را به احترام وا ميدارد.
اين همان فرصتي است که از آن سخن ميگويم؛ فرصت به نمايش گذاشتن اين فرهنگ و اشاعه واقعياش تا آنجا که مردمان صلح دوست و آرامش طلب و علاقمندان به هنر و تاريخ در همه جاي دنيا بتوانند آن را بشناسند و در شمار طرفداران آن قرار بگيرند و چه رسانهاي را بهتر و تأثير گذارتر از سينما در اين کارزار سراغ داريد؟ رسانه اي که ميتواند بدون جنگ، دعوا وحتي صرف سالها و ماهها زمان براي مذاکره، فرهنگ ايران را به جهان معرفي کند.
متأسفانه در دهههاي اخير تفکر نفتي جايگزين تفکر توليدي، خلاقانه و صادراتي شده و در کنار اين مساله، چند سال گذشته تحريمهاي ناعادلانه باعث از دست رفتن بازارهاي جهاني هنر و فرهنگ ايران شده است. توافق هستهاي، فرصت بينظيري در مقابل فرهنگ و هنر ما و بطور اخص \"سينماي ايران\" گشوده است که با هوشمندي بايد از آن بهره بُرد. در اين برهه و در بعد بينالملل بايد جهتگيري سينما به سمت پروژههاي چند مليتي و توليد مشترک باشد و با حمايتهاي هوشمندانه از فعالان خلاق و با انگيزه در بخش خصوصي، بر توليد مشترک سينمايي تأکيد ويژه کرد و محصول اين سينماي نجيب را در بستر پيام و تصوير واقعي ايران به جهانيان نشان داد.
همچنين اين فرصت، راهي براي رونق اقتصاد فرهنگ و هنر و صادرات آثار هنري گشوده است چرا که «اقتصاد خلاق» بر خلاقيتهاي ذهني و فکري و برخورداري از آثار گسترده اجتماعي در فرهنگ سازي و توسعه اقتصادي متکي است و با توجه به قابليت و پتانسيل عرضه محصولات خلاق فرهنگي و هنري ايراني و اسلامي مانند فيلم، موسيقي، آثار تجسمي، صنايع دستي و کالاهاي فرهنگي در بازارهاي منطقهاي و جهاني، اقتصاد خلاق به عنوان نوعي اقتصاد مقاومتي «برون زا» و «برون گرا» است و نقش صنايع خلاق در رونق توليد ملي و تحقق اقتصاد مقاومتي از طريق ثروتآفريني ملي و اشتغالزايي در اين شرايط حائز اهميت است.
در اين فرصت پيش رو «سينما به مثابه قدرت نرم ايران» بايد سهم واقعي خود را در بازارهاي منطقه و جهان بيابد و منادي صلح و پيشتاز گفتگوي فرهنگي در جهان عاري از خشونت و افراطيگري باشد.
«عليرضا تابش»
مديرعامل بنياد سينمايي فارابي